خواب در خواب

گزیده ی اشعار ابونصر قدیمی

خواب در خواب

گزیده ی اشعار ابونصر قدیمی

تمام زندگی امشب نگاه فنجان است

درون خانه ی ما که سکوت آسان است


به شب نشینی بشقاب و رقص فنجان ها

مدار الکل و سیگار ما به میزان است


به چتر صورتی ماهتاب می آیم

که آسمان من امشب ستاره باران است


دوباره فال گرفتند و آفتابی شد

شبی که پشت سرم طالع درخشان است


درخت دست به دامان آسمان می شد

که در زمین تهی دست ریشه سوزان است


نسیم روز نو آمد و باز خوابیدم

که حرف های بهاری همیشه هذیان است


...وحلقه حلقه سپردم نگاه را برمرگ

منی که هاله ی شب هام دود قلیان است

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۳۸
ابونصر قدیمی

هر شب به زیر سقفی اخترشمار بودم

با برگ های سرخی یاد بهار بودم


خوابیده ام چه شب ها روی درخت و صخره

با هر محیط دنجی چون سازگار بودم


از حرف های جنگل افسردگی گرفتم

از او فرار کردم با بوته زار بودم


رفتم درون معبد چون راهبان نشستم

بر آتش اهورا خدمتگزار بودم


جز سایه روشن روز چیزی ندیدم از قطب

در ایستگاه آخر نصف النهار بودم


طرح ستاره هایم شکل نگار دارد

در فال آسمانی بی اختیار بودم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۲ ، ۱۴:۰۲
ابونصر قدیمی


کوچه ی مادر بزرگم کاش می شد آفتابی

تا یگیرد آسمان قصه هایش رنگ آبی

 

از تراوش های خسته سوخت این لب های تشنه

کوزه های باستانی آب سردش شد مذابی


ماردوش ماجرایم آب را مایوس کرده

هر کجای این قلمرو چشمه ها باشد سرابی


تخت جمشید از حسادت های دنیا سوخت آخر

پا به پایش آرمان ها دود شد از آین خرابی


زندگی در حسرت بودن به نابودی رسیده

کاش با خیام بودم در جهان های شرابی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۳۳
ابونصر قدیمی